File

zaara

| اینجا نغمه ها در قالب کلمات آواز میخوانند

.

| Tuesday 7 May 24

ترسم آخر زه غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب

 

؛

| Tuesday 7 May 24

کاش معجزه شه. دلم میخواد صبح وقتی گوشیمو چک میکنم بهترین خبر دنیارو بشنوم. نمیدونم چیکار کنم. واقعا گیر کردم. میترسم. بیشتر از همه میترسم.

؛

| Sunday 5 May 24

توی حیاط نشسته بودم، اومدم داخل رفتم پیش ریحان و روژینا

ریحان بهم لبخند زد، یهو چشمام پر از اشک شد. سعی کرد مسخرم کنه که چرا قیافم یه جوریه که انگار میخوام گریه کنم ولی خب همین حرفشم باعث شد گریه کنم.

روژینا بلند شد بغلم کرد‌، با اینکه تایم بود ولی نتونستم جلوی خودمو بگیرم تو بغلش زدم زیر گریه و صدام بلند شد.

 

الانم تو اسنپ دارم گریه می‌کنم، راننده واقعا رفتارش خوبه‌.

نون گرم گرفته بود بهم تعارف کرد. 

کاش قبل اینکه برسم خونه یادم بره اصلا چرا حالم بده.

؛

| Sunday 5 May 24

بلاتکلیفی خیلی مزخرفه و من دوباره از یه چرخه افتادم تو یه چرخه‌ی دیگه.

حس میکنم همه‌ی اینا، همه‌ی اتفاقا و همه‌ش تو مغز منه و هیچکدوم از ادمای بیرون تو داستان من نیستن. 

کم کم دارم مطمئن می‌شم که یه صفحه پشت چشمام رو گرفته و من از داخلش جوری که میخوام دارم بقیه رو می‌بینم.

اینا خیال و توهم منه؟ کدومش واقعیه؟ 

یه چیزی این وسط درست نیست و من نمی‌تونم. دوباره نمی‌تونم.

اذیت می‌شم. واقعا دارم اذیت می‌شم. 

کاش می‌شد ذهن ادمارو خوند‌، یه جوری از یه طریقی می‌شد فهمید چه خبره.

چون من واقعا نمی‌دونم چطوری بپرسم. 

 

من کل این مسیر رو نیومده بودم که دوباره برسم به مرحله‌ی اول..

؛

| Friday 3 May 24

به نظرم یه عاشق واقعی مثل این بیت از شعر سعدیه که می‌گه: 

کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بوَد، من بکشم غرامتش

 

؛

| Sunday 21 April 24

اینا همه بخشی از خیال و توهمه. همه‌ش.

چرا بقیه رو هم گرفتار خیالاتم کردم؟ 

؛

| Wednesday 10 April 24

چیزای اشتباه زیادی وجود دارن که به واسطه‌ی حس دلگرمی های کوتاه مدتی که بهمون میدن نمیتونیم ازشون دست بکشیم.

؛

| Sunday 7 April 24

اگر غم را چو آتش دود بودی

جهان تاریک بودی بیگانه 

در این گیتی سراسر، گر بگردی.

خردمندی نیابی شادمانه 

-شهید بلخی 

D1

| Friday 5 April 24

خب، اگه من- الان اورتینک نکنم. و موضوعات رو بزرگ نکنم.. و ذهنم پرت نشه. شاید اوضاع بهتر شه.

مثلا اگه من الان بتونم مغزمو خفه کنم که نیاد پشت گوشی و برگرده پشت میز.

اوضاع واقعا بهتر میشه.

 

امروزو دوست ندارم. امروز حس خوبی نسبت به خودم و رفتارام ندارم.

.

| Thursday 28 March 24

نمی‌تونم.