داشتم چنل تلگراممو بالا پایین میکردم، برخوردم به یه ویدیو مسیجی. 

یه عصری با دایی توی جاده بودیم و ماشین خراب میشه، توقف میکنیم یه شهری و به زور و زحمت تعمیرگاه پیدا میکنیم که ماشینو اوکی کنن. حدود دو ساعتی اونجا معطل میشیم هوا هم خیلی گرم بود. 

اقایی که تعمیرگاه داشت کنار تعمیرگاهش یه مغازه لوازم یدکی هم داشت دید ماشین ما خاموشه و هوا هم به شدت گرمه پیشنهاد داد تا زمانی که ماشین اوکی میشه من بیام تو مغازه لوازم یدکی بشینم جلوی کولر، منم دیدم بد نمیگه و واقعا هم گرمه قبول کردم و رفتم داخل مغازه. 

مغازه‌ی نقلی‌ای داشت، فضا در حد راه رفتن بین قفسه ها بود دیگه فضایی نبود که بخوای قدم بزنی و اینا اون ته قفسه ها یه صندلی بود که من اونجا نشستم و باد کولر هم میخورد. 

خود اقاعه لحجه‌ش مال اون شهر نبود، تیپ و استایلشم بروز بود. معمولا من توقع نداشتم این مدل مردی رو تو لوازم یدکی ببینم. حالا بعدا فهمیدم که از مراسم ختم اومده بود و مغازه رو باز کرده بود. 

و یه چیز شوکه کننده‌ی دیگه.. اینکه من بخاطر اینکه ماشین خراب شده بود و معطل شده بودیم یه مقدار ناراحت بودم. استثنائن اون روز ما زود راه افتادیم و فکر میکردم خیلی زود میرسم خونه ولی از شانس بدمون ماشین خراب شد. و از طرفی پریود هم بودم و باعث شده بود بخوام گریه کنم و گریمم گرفت. 

اقاعه خیلی محترم و خوش برخورد بود، خانمش هم خیلی خوش برخورد بود شیرینی تعارف کرد و اینا ولی من چون خیلی فشار اومده بود بهم و روز سختی هم داشتم واقعا حالم گرفته بود اون تایم. 

حالا برسیم به اتفاق شوکه کننده! من سرم توی گوشیم بود و استرس اینم داشتم شارژش تموم شه که شنیدم صدای ساز میاد. و در کمال تعجب صاحب مغازه توی همین فضای نقلی‌ای که داشت. سه تارشو در اورده بود و داشت از روی حالا نمیدونم دفتر میگن، کتاب میگن، به هرحال از روی یک صفحه‌ای تمرین میکرد و ساز میزد. 

واقعا توقع اینو نداشتم، خیلی خوب هم ساز میزد با جدیت و تمرین میکرد. قشنگ بود لذت بردم یه جاهایی هم حس میکنم داره صداش اذیتم میکنه. یه مقدار گوش خراش میشد یه جاهایی. 

ولی تعجب کردم کلا. و چونکه بین من و اقای صاحب مغازه قفسه‌ی لوازم بود من به طور کامل دید نداشتم ولی از لا به لای قفسه میدیدم که داره تمرین میکنه و واقعا هم کیف کردم. 

کلا اون روز واقعا روز عجیبی برام بود، هم از یهویی خراب شدن ماشین هم توقف ما توی اون شهر و پیدا کردن این لوازم یدکی و این سه تار. قشنگ روزم تکمیل شد. 

در اخر که ما سر این ماشین ۹ میلیون پیاده شدیم و بعد ۵ ساعت رسیدیم خونه. 

امروز که داشتم چنلمو میدیدم برخوردم به اون ویدیو مسیجی که گرفته بودم و داخلش صاحب مغازه داشت ساز میزد و خواستم این خاطره جالب رو اینجا هم به یادگار بذارم. 

 

دیدم که وویس گرفتم از ساز زدن اقاعه براتون گذاشتم کلیک