این مشکل همیشگی من بوده که نمیتونم چیزای جدید رو بپذیرم چون میترسم. اینکه به خوبی قبلیا نباشن، پشیمونم کنند. و اشتباه کرده باشم.
اینکه چرا اینو گفتم برمیگرده به پمادم که یازده تا صفحه رو باز کردم و کلی اطلاعات به مغزم اضافه شد و حالا چی میتونه منو دیونه کنه؟ اتفاق امروز.
امروز کل داروخونه هارو با پای پیاده رفتم و اومدم و نتونستم پمادمو پیدا کنم، هیچی ازش نمونده و یه استرسی گرفتم که فقط بدنم میتونه حسش کنه.
به عمو پیام میدم و ازش میخوام داروخونه های اطراف خودشونو برگرده، و خب. خلاصهی کلام که عمو اون پماد رو میگیره اما.. اما از یه شرکت دیگه. یعنی سازندهش یه شرکت دیگه بود. :))) اره من هنوز دارم دیونه میشم.
و معلومه که توی سرچ گوگلم نوشتم: مقایسه کرم بلابلا از فلان شرکت با کرم بلابلا از فلان شرکت. و حالا سوالات بیشتری توی مغزمه که باعث سردردم میشه.
اینکه: از اونجایی که دکتر با این داروخونه قرار داد داره و داروخونه با این شرکت و این نوع دارو ها و چونکه دکتر خیلی خوبیه پس داروخونه باید بهترین دارو هارو داشته باشه. حالا اگه این شرکته به اندازهی این یکی شرکت کیفیتش خوب نباشه چی؟ اگه پوستم خراب شه چی؟ اگه توش همون مواد قبلی نباشه چی؟ درسته کرم کرمه و همون اسمه ولی اگه همون بود چرا شرکت های مختلف دارن تولیدش میکنن؟
بله. این بخش کوچیکی اتفاقات ذهن منه. حالا تصور کنین من با همچین وضعیتی درگیری های دیگهای هم دارم و برای هرکدوم از اونها همینقدر فکر میکنم-
پس اره هنوز مطمئن نیستم باید از کرمه استفاده کنم یا نه. میدونم این کار شبیه پسرفت کردنه. چون تا وقتی چیزای جدید رو امتحان نکنی توقعاتت از دنیا و ادما خیلی کم میشه و اطلاعاتت هم محدود میشه. ( میدونم این متنم ربطی به کرم نداره ولی کلی دارم میگم) مثل اون دفعه که من به جز کیک کاکائویی مطمئن نبودم باید طعم دیگهای سفارش بدم یا نه.
همزمان هم دوست داشتم مزه های دیگه رو امتحان کنم و هم میترسیدم خوشمزه نباشن. یا روانشناسم که نمیتونم تغییرش بدم. یا انتخاب هام. اینکه من همیشه همین مسیرو میرم..
حس میکنم نیاز دارم چیزای جدید رو امتحان کنم ولی هردفعه یه گندی زدم.
در اخر با تشکر از خودم که از یه پماد به همچین نتیجه گیری زیبایی رسیدم و امیدوارم همینطور که انقدر قشنگ حرف میزنم همینقدر قشنگ بهشون عمل هم بکنم.